کد مطلب:29198 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:95
3955. تاریخ دمشق - به نقل از احمد بن سعید رِباطی -:از احمد بن حنبل شنیدم كه می گفت:علی بن ابی طالب، همواره با حق بود و حق با او بود، هر جا كه بود.[2]. 3956. تاریخ دمشق - به نقل از عبد اللَّه بن احمد بن حنبل -:روزی نزد پدرم نشسته بودم. گروهی از كوفیان آمدند و از خلافت ابو بكر، عمر بن خطّاب و عثمان بن عفّان یاد كردند و بسیار سخن گفتند و از خلافت علی بن ابی طالب علیه السلام یاد كردند و درباره آن، بسیار سخن گفتند. پدرم سرش را به طرف آنان گردانید و گفت:ای مردم! درباره رابطه علی با خلافت و خلافت با علی، بسیار سخن گفتید. خلافت، علی را نیاراست، بلكه علی، خلافت را آراست.[3]. 3957. الصواعق المُحرقة - به نقل از عبد اللَّه بن احمد بن حنبل -:از پدرم درباره علی علیه السلام و معاویه پرسیدم. گفت:علی علیه السلام دشمنان بسیاری داشت. دشمنانش بسیار كوشیدند چیزی علیه او پیدا كنند و نیافتند. پس به سوی مردی آمدند كه با او جنگیده و درگیر شده بود و از روی مكر علیه علی، به ستایش او پرداختند.[4]. 3958. المستدرك علی الصحیحین - به نقل از محمّد بن منصور طوسی -:از احمد بن حنبل شنیدم كه می گفت:برای هیچ كدام از یاران پیامبر خدا، فضایلی كه برای علی نقل شده، نقل نشده است.[5]. 3959. شواهد التنزیل - به نقل حَمْدان ورّاق -:از احمد بن حنبل شنیدم كه می گفت:از فضایل [ با سند] صحیح، برای هیچ كدام از یاران پیامبر خدا به مقداری كه برای علی بن ابی طالب نقل شده، نقل نشده است.[6]. 3960. فتح الباری:از احمد بن حنبلْ روایت شده كه گفته است:آن قدر [ از فضایل] كه از علی بن ابی طالب به ما رسیده است، برای هیچ كدام از اصحاب، نرسیده است.[7]. 3961. كشف الغُمّة - به نقل از كتاب الیواقیت ابو عمر زاهد -:بعضی افراد موثّق از طریق رجال خود به من خبر داده اند كه وقتی احمد بن حنبل وارد كوفه شد، در آن جا مردی بود كه اظهار تشیّع می كرد.... وی به احمد گفت:از تو درخواستی دارم. احمد گفت:درخواستت پذیرفته است. مرد گفت:دوست دارم پیش از آن كه از این جا بروی، مذهب خود را به تو عرضه كنم. احمد گفت:بگو. آن شیخ گفت:من معتقدم كه امیر مؤمنان - كه درودهای خدا بر او باد -، پس از پیامبر صلی الله علیه وآله، بهترینِ مردم بود و می گویم كه وی، بهترینِ آنان، برترینِ و داناترینِ آنان بود و پیشوای پس از پیامبر صلی الله علیه وآله است. راوی می گوید:سخن مرد، تمام نشده بود كه احمد در پاسخ گفت:ای مرد! ایرادی به خاطر این اعتقاد نیست. چهار تن از یاران پیامبر خدا، یعنی جابر و ابوذر و مقداد و سلمان، پیش از تو بر این باور بودند. آن مرد، از حرف احمد، می خواست پرواز كند![8].
.